تاریخ: ۲۷ فروردين ۱۴۰۲ ، ساعت ۰۸:۳۳
بازدید: ۱۴۰
کد خبر: ۲۹۹۱۵۶
گفتگو با کارشناس مسائل افغانستان؛

راه آهن خواف_هرات؛ برطرف کننده ضعف تاریخی ریلی افغانها| معادن افغانستان؛ حلقه اقتصاد مکمل با ایران

راه آهن خواف_هرات؛ برطرف کننده ضعف تاریخی ریلی افغانها| معادن افغانستان؛ حلقه اقتصاد مکمل با ایران
‌می‌متالز - دکتر نوروزی می‌گوید: توسعه ترانزیت، قرار گرفتن افغانستان در محور ترانزیت‌های منطقه‌ای و بهره مندی از معادن، در جهت تولید ثروت، به ثبات و امنیتی پایدار نیاز دارد که با تشکیل دولت فراگیر محقق می‌شود.

به گزارش می‌متالز، روابط طالبان با ایران از دهه ۱۹۹۰، زمانی که این روابط مملو از اتحاد در قبال مخالفان یکدیگر بود، به طور قابل توجهی تکامل یافته است. حتی علی رغم برخی از تفاوت‌های فرقه‌ای و قومی، تهران حداقل یک دهه را صرف تقویت روابط و اعتمادسازی با ایجاد شبکه‌ای از ارتباطات در سراسر حکومت طالبان کرده و تمایل خود را برای کمک و بازسازی این کشور نشان داده است. با این حال، ایران همچنان نگران درگیری و چشم‌انداز سیاسی این کشور نیز هست ضمن اینکه تحولات ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در افغانستان، نیز می‌تواند منافع جمهوری اسلامی را تهدید کند.

با این حال و با وجود برخی از اختلافات، ایران، حضور دیپلماتیک خود را در کابل مبتنی بر اشتراکات فراوان تاریخی، زبانی و دینی حفظ کرده است. بر همین اساس، روابط ایران و طالبان را می‌توان به عنوان مجموعه‌ای از اقدامات متوازن توصیف کرد؛ در حالی که هر دو برای حفظ ثبات و امنیت در مرز‌ها و اجتناب از پیچیدگی‌های بیشتر و چالش‌های ژئواستراتژیک، به یکدیگر نیاز دارند. از این رو می‌توان یک رابطه متعادل در حال تحول را مشاهده کرد که هم ایران و هم طالبان از ابزار‌هایی برای اعمال فشار بر دشمنان مشترک خود برخوردار هستند.

در همین راستا، خبرنگار بازار گفتگویی با دکتر «مجتبی نوروزی» کارشناس مسائل افغانستان و معاون سابق رایزنی فرهنگی ایران در کابل در خصوص روابط ایران و طالبان انجام داده که در ادامه می‌خوانیم.

روابط ایران و طالبان را می‌توان به عنوان مجموعه‌ای از اقدامات متوازن توصیف کرد؛ در حالی که هر دو برای حفظ ثبات و امنیت در مرز‌ها و اجتناب از پیچیدگی‌های بیشتر و چالش‌های ژئواستراتژیک، به یکدیگر نیاز دارند. از این رو می‌توان یک رابطه متعادل در حال تحول را مشاهده کرد که هم ایران و هم طالبان از ابزار‌هایی برای اعمال فشار بر دشمنان مشترک خود برخوردار هستند. دیدگاه شما در این باره چیست؟

استفاده از ابزار‌ها و تلاش برای ایجاد یک رابطه متعادل و متوازن بیش از اینکه با بحث دشمنان مشترک مرتبط باشد، به نظر می‌رسد با موضوع امتیازات در تعامل طرفین ارتباط دارد. اساسا سیاست کلی که طالبان در یک سال و چند ماه اخیر در پیش گرفته اند، تلاش برای ایجاد موازنه میان بازیگران مختلف بیرونی و توجه به حداقل‌ها و خطوط قرمز آن‌ها ضمن بی توجهی به مطالبات حداکثری تمامی بازیگران بوده است.

در این راستا، طالبان تلاش کرده تا میان ایران و پاکستان به عنوان دو رقیب منطقه‌ای با در نظر گرفتن سهم نیاز‌ها و چالش‌های مشترک در این زمینه نوعی توازن ایجاد کنند. بر همین اساس سهم این موضوعات، بیش از بحث دشمن مشترک است.

جمهوری اسلامی از همان ابتدا بر ارتباط و تعامل با طالبان تحت عنوان حکومت سرپرست تاکید کرده و تا به امروز هم بر این اساس به مسیر خود ادامه داده تا بتواند در سایه تعامل با طرف مقابل، منافع ملی کشور، مهاجرین افغانستانی و به طور کلی منافع دو ملت را تامین نماید

برخی از تحلیل‌ها نشان می‌دهد که در حال حاضر، طالبان به لحاظ دیپلماتیک از سوی ایران به رسمیت شناخته نشده، اما روابط با تهران بخشی از دید وسیع تری است که از طریق آن قصد دارد مشروعیت حکومت خود را در سطح منطقه نشان دهند. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

تهران تا به امروز طالبان را به رسمیت نشناخته و اعلام کرده که معیار‌ها و ملاک جمهوری اسلامی با نقطه مطلوب فاصله دارد. اما، باید توجه داشت که ناگزیری‌های دنیای سیاست و الزاماتی که در روابط همسایگی وجود دارد، مانع از ایجاد ارتباط نخواهد شد. لذا، جمهوری اسلامی از همان ابتدا بر ارتباط و تعامل با طالبان تحت عنوان حکومت سرپرست تاکید کرده و تا به امروز هم بر این اساس به مسیر خود ادامه داده تا بتواند در سایه تعامل با طرف مقابل، منافع ملی کشور، مهاجرین افغانستانی و به طور کلی منافع دو ملت را تامین نماید و مانع از جدی‌تر شدن مشکلات و تکرار تجربه منفی دهه ۹۰ میلادی که وقوع جنگ رو در رو و مستقیم نزدیک بود، نشود.

البته، طالبان هم طبیعتا تلاش خواهند کرد که از تعامل و روابطی که مبتنی بر نیاز‌های دو جانبه و الزامات همسایگی هست و دقیقا به معنای به رسمیت شناختن حکومت آن‌ها نیست، نهایت استفاده و بهره مندی خود را در فضای رسانه‌ای و افکار عمومی برده و بتواند این موضوع را بیش از حد معمول جلوه داده و بدین ترتیب فضا و زمینه لازم برای به رسمیت شناختن از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران و سایر دولت‌ها فراهم شود.

لذا، این تصور وجود ندارد که این استراتژی بدون برداشتن گام‌های اساسی از طرف طالبان با توجه به دغدغه حضور و نفوذ بازیگران بیرونی و حقوق ملت افغانستان، محقق و موثر واقع شده و موجب به رسمیت شناختن رسمی این حکومت از جانب دولت‌های منطقه شود.

در حالی که نمی‌توان نقش همسایگان را در بهبود و توسعه افغانستان در حال حاضر، کم رنگ جلوه داد یا به طور کلی نادیده گرفت، اما باید این نکته را نیز مد نظر قرار داد که با وجود نیاز افغانستان به همسایگان و تلاش در جهت توسعه روابط با آنها، در حالی که خود کشور‌های همسایه هم به گسترش روابط با کابل نیاز دارند، اما بعید به نظر می‌رسد که این فعالیت‌های اقتصادی منطقه‌ای و اشکال محدود همکاری بتواند بحران فقر و توسعه نیافتگی را در افغانستان به طور اساسی حل کند. از دیدگاه شما لزوم تشکیل هر چه سریعتر دولت فراگیر در این زمینه چیست؟

افغانستان دارای مشکلات ریشه‌ای در این زمینه است. اساسا اقتصاد این کشور طی چند دهه گذشته به دریافت کمک‌های خارجی عادت کرده؛ در حالی که زمینه‌های لازم برای بهره مندی از امکانات بالقوه و ایجاد سرمایه لازم برای قرار گرفتن در مسیر توسعه و تولید ثروت نیز بالفعل نشده است.

معادن افغانستان و موقعیت ژئواکونومیک این کشور، می‌تواند آن را در مسیر ترانزیت منطقه‌ای قرار دهد در حالی که این دو مساله مهمترین فاکتور‌های بالقوه‌ای هستند که می‌توانند به افغانستان در ایجاد سرمایه داخلی لازم برای قرار گرفتن در مسیر توسعه و کاهش فقر کمک نمایند

همچنین، فقدان تداوم در پیگیری یک مدل توسعه‌ای مشخص به دلایل متعددی، چون وقوع جنگ و درگیری‌های داخلی، مشکلات فراوانی را در این زمینه ایجاد کرده است؛ بنابراین ما نمی‌توانیم اینگونه مطرح کنیم که این مشکلات در کوتاه مدت و با کمک و همکاری همسایگان حل خواهد شد. اما باید توجه داشت که در این زمینه امکانات بالقوه‌ای نیز قابل مشاهده است؛ به عبارتی معادن افغانستان و موقعیت ژئواکونومیک این کشور، می‌تواند آن را در مسیر ترانزیت منطقه‌ای قرار دهد در حالی که این دو مساله مهمترین فاکتور‌های بالقوه‌ای هستند که می‌توانند به افغانستان در ایجاد سرمایه داخلی لازم برای قرار گرفتن در مسیر توسعه و کاهش فقر کمک نمایند.

لازمه استفاده از هر دو حوزه یعنی توسعه ترانزیت و قرار گرفتن در محور ترانزیت منطقه‌ای چه در کریدور شمال_جنوب و چه شرق به غرب و قرار گرفتن در بطن پروژه یک کمربند_یک جاده چینی‌ها و همچنین بهره مندی از معادن که خود نیازمند سرمایه گذاری در زمینه زیرساخت‌های اولیه لازم به ویژه در حوزه تامین انرژی و جاده است، به یک ثبات و امنیت پایدار نیاز دارد.

از این منظر است که تشکیل دولت فراگیر اهمیت دارد؛ چرا که به نظر می‌رسد بدون شکل گیری این دولت، امنیت و ثبات پایدار در افغانستان شکل نخواهد گرفت و در نتیجه زمینه لازم برای قرار گرفتن افغانستان در مسیر توسعه و تولید ثروت ایجاد نخواهد شد.

حوزه‌های کشاورزی، انرژی و ترانزیت از موضوعات مورد تاکید مقامات ایران و افغانستان و از زمینه‌های توسعه همکاری‌های دوجانبه است، دو کشور تا چه اندازه می‌توانند از این حوزه‌ها در جهت توسعه روابط فی مابین بهره‌مند شوند؟

موضوع مسلم مسیر توسعه روابط دوجانبه فارغ از اینکه چه کسی در افغانستان حاکم باشد، توسعه مراودات تجاری و اقتصادی پایدار است در حالی که حوزه‌های کشاورزی، انرژی و ترانزیت را می‌توان از جمله مهمترین حوزه‌ها دانست. در حوزه کشاورزی، بحث کشت فراسرزمینی برای ایران، استفاده از محصولات باغی تولید شده در افغانستان، فراوری آن‌ها و ایجاد ارزش افزوده و همکاری برای جایگزین کشت خشخاش در افغانستان بسیار اهمیت دارد.

حوزه انرژی نیز حوزه نیاز افغانستان است و بر همین اساس جمهوری اسلامی می‌تواند به عنوان مهمترین تامین کننده انرژی، هم در زمینه سوخت‌های فسیلی و هم تولید برق فعال باشد. البته این موضوع می‌تواند وارد یک مراوده پایدار با معادن افغانستان مخصوصا معادن سنگ آهن موجود در غرب افغانستان شود.

حاکمان افغانستان باید توجه داشته باشند که به دلیل آنکه ایجاد توازن در توسعه مسیر‌های ترانزیتی میان رقبا و بازیگران منطقه‌ای بسیار اهمیت دارد، آن‌ها نباید در دام یکی از رقبا در این حوزه بیفتند و این موضوع منجر به حذف برخی از کشور‌های منطقه از فضای ترانزیتی گذر کرده از افغانستان شود

ترانزیت نیز مهمترین عامل پیوند دهنده مناسبات منطقه‌ای خواهد بود. حاکمان افغانستان باید توجه داشته باشند که به دلیل آنکه ایجاد توازن در توسعه مسیر‌های ترانزیتی میان رقبا و بازیگران منطقه‌ای بسیار اهمیت دارد، آن‌ها نباید در دام یکی از رقبا در این حوزه بیفتند و این موضوع منجر به حذف برخی از کشور‌های منطقه از فضای ترانزیتی گذر کرده از افغانستان شود؛ چرا که در این صورت آن ثبات و امنیت پایدار در منطقه و افغانستان ایجاد نخواهد شد.

راه اندازی خط آهن خواف_هرات به لحاظ منطقه‌ای و بین المللی تا چه اندازه موجب تسهیل مسیر‌های ترانزیتی و حمل و نقلی به خصوص برای ایران و افغانستان خواهد شد؟


به هر حال راه آهن مهمترین و پایدارترین عنصر در تکمیل مسیر‌ها و حلقه‌های ترانزیتی محسوب می‌شود. افغانستان با وجود جایگاه جغرافیایی مهمی که در ترانزیت داشته، همواره از داشتن نعمت راه آهن سراسری و گسترده محروم بوده است.

به نظر می‌رسد که راه اندازی راه آهن خواف_هرات و امتداد احتمالی آن به سمت شمال، جنوب و مرکز افغانستان می‌تواند ضعف تاریخی ریلی را در افغانستان برطرف نماید و کریدور شرق به غرب را از مسیر ایران و افغانستان تکمیل کند

بر همین اساس، به نظر می‌رسد که راه اندازی راه آهن خواف_هرات و امتداد احتمالی آن به سمت شمال، جنوب و مرکز افغانستان می‌تواند این ضعف تاریخی را در این کشور برطرف نماید و کریدور شرق به غرب را از مسیر ایران و افغانستان تکمیل کند. بر همین اساس، امیدوارم که موانع سیاسی چه در سطح داخلی اعم از خواست و اراده حاکمان و مشکلات امنیتی و اقتصادی و چه نفوذ‌های فرامنطقه‌ای بین المللی، مانع این اقدام ارزشمند نشود.

منابع معدنی می‌تواند افغانستان را به یکی از مهمترین قطب‌های معدن در جهان تبدیل کند؛ در حالی که این موضوع خود عامل مهمی در رشد اقتصادی منطقه است. جمهوری اسلامی تا چه اندازه میتواند از این ظرفیت افغان‌ها بهره‌مند شود؟

با توجه به آنچه پیشتر اشاره شد، این مساله نیازمند یک اراده سیاسی در داخل افغانستان برای عبور از ملاحظات سیاسی زاید و فشار‌های فرامنطقه‌ای بر حاکمان افغانستان به منظور اجازه حضور تمام کشور‌های منطقه به صورت برابر در این فرصت برای سرمایه گذاری در معادن افغانستان و پس از آن زمینه‌ها و بستر‌های امنیتی لازم برای چنین پدیده‌ای است.

جمهوری اسلامی باید با توجه به تجربه بالایی که در امر بهره برداری از معادن مانند معادن فلزی دارد، به عنوان یک عامل کمک کننده به افغانستان در بهره برداری دقیقتر و کاملتر از معادن عمل کند

در این حالت، جمهوری اسلامی باید با توجه به تجربه بالایی که در امر بهره برداری از معادن مانند معادن فلزی دارد، به عنوان یک عامل کمک کننده به افغانستان در بهره برداری دقیقتر و کاملتر از این معادن عمل کند. همچنین این موضوع می‌تواند به عنوان حلقه‌ای که می‌تواند اقتصاد دو کشور را مکمل یکدیگر قرار دهد در حالی که اقتصاد مکمل به ایجاد ثبات و امنیت پایدار منطقه بسیار اهمیت دارد.

منبع: تحلیل بازار

مطالب مرتبط
عناوین برگزیده